به گزارش خبرنگار مهر، تختی فقط یک نام نیست بلکه کلید واژه ای است که شنونده را ارجاع میدهد به منش پهلوانی و خصلت های جوانمردانه. فردا چهل و شش سال از روزی خواهد گذشت که سرایدر هتل آتلانتیک پیکر بیجان قهرمان المپیک 1956 ملبورن را در اتاق شماره بیست و سه پیدا کرد و از آن زمان تاکنون مرگ این اسطوره هنوز در پرده ای از راز و ابهام باقی مانده است.
اما آنچه اکنون و طی گذشت این همه سال به مانند نمک روی زخم است، برپایی مراسمی است که فقط فرصتی میشود تا عده ای گرد هم جمع شوند تا عرض ارادتی کنند به جهان پهلوان که البته فرصتی هم برای خودنمایی به برخی دست میدهد تا خودی نشان دهند.
ورزش ایران، کاستی کم ندارد. اینکه نام اکثر ورزشگاه های ما تختی باشد اما خصلتهای پهلوانی آن مرحوم از یادها فراموش شود، برای ورزش ایران خوب نیست. برگزاری مراسم سالمرگ برای تختی امری الزامی است اما این مراسم جنبه نمادین پیدا کرده و چه بسا برای اهالی ورزش تکرار مکررات است.
ای کاش مسئولان فدراسیون کشتی و پهلوانی طرحی نو دراندازند. واژه "تختی" یادآور کمک به زلزله زدگان بویین زهراست. تختی یعنی یورش نبردن به پای آسیب دیده "الکساندر مدودف" و تختی یعنی تلاش از صفر برای دستیابی به یک طلا و دو نقره المپیک.
ورزش ایران این روزها پر است از سودجویانی که منافع شخصی خود را بر هر چیز ارجح میدانند. افرادی که تبانی و فساد میکنند و افرادی که ذات ورزش را به هر چه بدذاتی است میآلایند. تختی هم دستاویزی شده برای اینکه از پهلوانیها و رشادتهایش یاد کنند غافل از اینکه در این چهل و شش سال چرا ورزش ایران یک تختی دیگر به دنیا عرضه نکرد. آیا دچار رکود اخلاقی شده ایم؟ اینکه به یک اسطوره بپردازیم بی آنکه مشی وی را سرلوحه قرار دهیم، امری عبث و بیهوده است.
تختی یک نام نیست، یک فرهنگ است. فرهنگی که در آن به حریف احترام میگذارند و برای رسیدن به موفقیت همه چیز را زیر پا نمیگذارند. فرهنگی که در آن تلاش میکنند تا از کوچه پس کوچههای جنوب شهر به مدال های رنگارنگ برسند. فرهنگی که برای کمک به همنوع زلزله زده و رساندن آن به دست مصیبت زدگان، کمر همت بندی. فرهنگی که... فرهنگی که گویا این روزها به قصهای بدل شده برای ورزش پرغصه ما.
نظر شما